...صبح چهارشنبه سر کلاس درس اقای میر علی اکبری بودیم که نگهبان اسایشگاه یعنی اقای انصاری پور در سلف را باز کرد و گفت اقای نصر تلفن دارند با شنیدن این جمله من که از اول خرداد ماه همیشه منتظر تلفن بودم از جا پریدم و به سمت تلفن حرکت کردم.اخه میدونید من حدود هشت نه ماه بود که به دنبال امریه بودم(امریه حالتی از خدمت سربازی است که ادم به جای سربازی در قالب کاری در یک شرکت ویا اداره و یا سازمان به کار خود ادامه میدهد).پدرم پشت خط بود و گفت که با خونه تماس گرفتند و گفتند که برای تکمیل پرونده و تایید نهایی چند تا فرم هست که باید پرکنی .از اینجا بود که من مصرانه به دنبال مرخصی رفتم.در برخورد اول با جناب سروان کریمی وقتی موضوع را برای ایشان تعریف کردم ایشان گفتند که فعلا برو سر کلاست و بعد از ظهر بیا که مرخصی بهت بدم منم که این اولین باری بود که با جناب سروان صحبت میکردم گفتم چه فرمانده خوب و با حالی داریم.ظهر که شد به دفتر جناب سروان رفتم و با کمال تعجب منشی گروهان گفت که جناب سروان همان صبح به مرخصی رفته اند و تا فردا هم نمیایند و بنده از همینجا متوجه شدم که گرفتن مرخصی همچین کار راحتی هم نیست و برای گرفتن ان باید مشقت های زیادی را تحمل کرد.پس از صرف نهار موضوع را با سرکار استوار میر علی اکبری در میان گذاشتم و ماجرای جناب سروان را هم برای ایشان تعریف کردم و ایشان پس از یک خنده درست وحسابی به بنده که حسابی سر کار رفته بودم گفت که از دست من کاری بر نمیاد و اگه الان مرخصی میخواهی باید بری داخل دفتر گردان سراغ جناب سروان جیریایی جانشین فرمانده گردان ضمن اینکه توی دل من را حسابی خالی کرد و گفت که چون هفته اینده بناست چند تا باز رس از تهران بیاند(به همین مناسبت داخل ظرف های مایع دستشویی را که این سه هفته خالی خالی بود وبه تذکرات ما مبنی بر پر کردن ان هیچ توجهی نمیشد پر پر کرده بودند با این تمهید که شیر اصلی ظرف را بسته بودند که کسی از ان ها استفاده نکند ضمن اینکه گفتند در کمد هاتون را باید باز بگذارید تا ما خودمون بازدید کنیم که مشکلی نداشته باشد.فشار بر نظافت چی ها را بیشتر کردند و خلا صه حال و هوای پادگان از یکی دو روز قبل تغییر کرده بود و همه پرسنل یه جورایی برای اینکه بیشتر جلب توجه کنند فعالیت خود را به عناوین مختلف اغاز کرده بودند .بدیهی است که در این بین برای پیشبرد اهداف فشار بیشتری بر سربازان وارد میشد.واقعا امیدوارم که این معضل که در همه جای کشور وجود دارد روزی رفع و رجوع شود و همه در همه جا همیشه بدون نظارت بازرس کار خود را درست انجام دهند .انشا الله) مرخصی های پرسنل پایور هم لغو شده دیگه چه برسه به شما . من هم که این مرخصی برایم خیلی واجب بود و حکم تعیین سرنوشت را داشت سریعا پوتین های خود را پوشیدم و گت های شلوارم را مرتب کردم و یکی دوبار احترام به مافوق را جلوی یکی از رفیقام تمرین کردم و برای اولین بار از شروع دوره راهی دفتر گردان شدم....